آثار برتر سومین دوره جشنواره آنامین یایلیغی در بخش شعر فارسی
"خانه سیاه است"
آسمان نا شکیب می بارد ، بغض ِ آتشدلان به هم خورده ست
دارد از دست می رود خورشید،وسعتِ آسمان به هم خورده ست
تو نباشی غروب الزامی ست ، عاشقی ابتدای بد نامی ست
آفتاب است و روز خاموش است ، نقشهای زمان به هم خورده ست
یک نفر توی صحنه خاموش است،یک نفر توی صحنه روشن نیست
اینکه می میرد عاشق من نیست ، سطرهای رمان به هم خورده ست
پرسناژ ِ همیشه محبوبم در روایات ِ مختلف بودی
تو ولی نام کوچکت من بود ، ساختار ِ زبان به هم خورده ست
توی ِ داغی ِ ظهر ِ تابستان ،یک قناری ِ مرده یخ بسته
روی ِپل غرق ِ در خیالات است،فکر کرده مکان به هم خورده ست
فکر کرده به اینکه :"من هستم"،بوده پس فکر کرده :منتظر است
صحنه از هر تکثری خالی ست ، رد ِپای زنان به هم خورده ست
قصه برگشت می خورد من را،تو ولی حدس /می زنی / درد است
/اینکه در چشمهای معصومم خط شعر وبیان به هم خورده ست
یک قفس می کشم بر آزادی لای ِ انگشتهای ِ جوهریم
واژه طعم مذاب سربی داشت،واژه طعم ِ. . . توان به هم خورده ست
ماهی و توی ِ چاه افتادی ، می پلنگم به سمت پیرهنت
عطرِخون های تازه می پیچد ، صبر پیغمبران به هم خورده ست
به سلامت دوباره ی سفرت ، به سلامت شروع ِ بال و پرت
به سلامت همیشه چشم ترت ، استکان، استکان به هم خورده ست
سمت ِ خواجو غزل شدیم اما مست حافظ به خانه برگشتیم
زیر پل ها سپیده می لرزید ، خواب نصف جهان به هم خورده ست
پلک بستی ...ترانه زندانی ست،حال و روز ِ زمانه طوفانی ست
،
بغض آتشفشان به هم خورده ست
…………………………………………………..
علی سلیمانی از تهران نفر دوم
1
تار
دو تار
سه تار
روسری را بردار
امشب اجرای زنده ی موهای توست
2
حرفت ماندن است
اما
در چشم هایم زنی را می بینی
که ساعتش را نگاه می کند
در ایستگاه قطار
3
از وقتی روسری سفیدت را سرت می کنی
دیگر هیچ کس
برای هیچ چیز
نمی جنگد
4
از من گذشتی
مثل تاکسی هایی که در خیابان
مسافران خیس را دوست ندارند
حتی اگر آن مسافر
چترش را در همان تاکسی جا گذاشته باشد
5
تو با خورشید فرق داری
وقتی می آیی
نمی روی
و وقتی می روی
نمی آیی
...............................................................................
مصطفی توفیقی از مشهد نفر سوم
چه کسی می تواند از تقویم، کم کند روزهای غمگین را
لااقل برگ زردی از پاییز یا که یک روز برف سنگین را
چه کسی می تواند از تاریخ کم کند روزهای تلخش را
دارها، سنگسار، زندان ها، کالبدهای شمع آجین را
چه کسی می تواند از دل من، چند دانه «دعا» قبول کند
با خودش سمت آسمان ببرد ذکرهای «الهی آمین» را
چه کسی می تواند از سرِ لطف، «هر چه را باد کرده» سهم کند
«سفره» و «نان» و «باغ ملّی» را، «پپسی» و «سینمای فردین» را
یا اگر نه... کمی عوض بکند جای یک چند سال را با هم
چند قرنی به قبل ها ببرد ارتباطات عصر ماشین را
جای «من» نیست «قرن جنگ و فلز»؛ لااقل کاش یک نفر باشد
یا کمی جابجا کند «آن» را یا کمی جابجا کند «این» را...
.............................................................................
محمد بهرام پور از اردبیل، تقدیری
باید احتیاط کرد
وقتی تولد هیچ فرستاده ای خواب ناقوس ها را به هم نمی ریزد
هر صبح،
مردمانی مصلوب
با پله های برقی عروج می کنند
و سیبی از شاخه های صلیبی
می افتد
خورشید
و
ماه
در دستان پیام آورانی است که رسالتشان را باد برده
و سکوت،
تارهای عنکبوتی است که
لب های غار را به هم می دوزد
باید احتیاط کرد!
حالا که موسی هم
دست به عصا راه می رود!!
........................................................................
تماس با ما